هوالقریب...
قدیما که وقتی یکی از دیوار خونه ی همسایه اش بالا می رفت همه چپ چپ بهش نگاه می کردن...
وقتی یکی دست یکی دیگر رو توی جیبش می دید شروع می کرده به داد وفریاد که آی مردم...دزد!!!..وملت می ریختن سرشو تا می خورد می زدنش!
وقتی از یه جمعیت شلوغ میومدی بیرون و کیف پولت خالی شده بود توی دلت کلی اون دزد لعنتی رو نفرین می کردی!
وقتی ماشینت که شاید خیلی وقتها محل درآمد وتنها داراییت بود دزدیده می شد هزار بار راه کلانتری رو می رفتی و می اومدی و هی به خودت می گفتی الهی پولشو خرج دوا ودکتر بکنه...
می بینی؟همه ی ما از دزدی متنفریم...تقریباًهیچ کدوممون دست توی جیب بغل دستیمون نمی کنیم...از دیوار هیچ کس (به ظاهر البته ) بالا نمی ریم...
اما...
اما به نظرت قصه ی دزدی به همین جا ختم می شه؟!
بذار بیام توی همین دنیای مجازی خودمون!
یعنی واقعاً فکر می کنی کش رفتن ایمیل یه بنده ی خدا شکل جدیدی از دزدی نمی تونه باشه؟...این که با هزار و یک ترفند پسوورد ایمیل یا وبلاگ یا سایت یک نفر یا عده ای رو هک می کنی اسم دیگه ای می شه روش گذاشت؟...
نمی دونم شاید توی روزگاری که ما سرخودمون هم کلاه می ذاریم اسم این کار ، استفاده از فناوری جدید و بهره گیری از اطلاعاتمون باشه!...شاید...
ــ چشم صاحبش... !می خواست یادش باشه که ما هکرها هم توی این دنیای شلوغ پلوغ هستیم!!مگه نه؟!
ولی کاش می شد از این دزدی مدرن هم به یک مرجع مدرن قضایی شکایت کرد!...
...کاش وجدانهامون هم مدرن می شد!!!!...
کسی بیرون از قاب! در جمعه 86/7/27 و ساعت 5:31 عصر |
حکایت غربت()
