سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بخل ننگ است و ترس نقصان ، و درویشى کند کننده زبان زیرک در برهان ، و تنگدست بیگانه در دیار خود بر همگان . [نهج البلاغه]
دوشنبه 103 اردیبهشت 10: امروز
 بسم الله النور
خسته ام، خسته از غبار لحظه های بودنت، خسته از کلام پر دروغ، خسته از سکوت پر فریب، خسته از عشق های پوچ و خالی و سراب، خسته از عبور بی عبور لحظه ها، خسته از تمام العتماد ورشکسته خودم، خسته از سجده های شبروان و از تمام ذکرهای هرزه علی کشان ، خسته از تمام قد آن خدا که بر گناه بی خدایی خداپرستان منبر به پای، سجده میکند،خسته ام. خسته از تمام رنگ های این زمین، خسته از مه و غبار و دود، خسته از گرفتگی این نگاه آسمان، خسته از بغض در کمین ابرها، خسته از دل شکسته خودم، خسته از امید در احتضار خویش، خسته از تمام آن کسان که از ظن خود شدند یار من، خسته از این جاده خالی از رفیق، خسته از خودم و تو و او و از تمام این ضمایر کتاب، من به دنبال یک ضمیر پر امید، در پی نگاه آن ضمیر ، قدم نهادم از دلم به سوی آن کویر خسته پر ضمیر، من از نگاه و عشق و آسمان و دل ، من از همه بهار و این خزان این حیات، به سوی آن ضمیر ناشناخته میروم، خدا کند که من نباشم آن هاجر رسیده بر نوک کوه در پی آب...

                                              
 بیتاب باران در شنبه 86/7/7 و ساعت 6:13 عصر | حکایت غربت()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عنوان ندارد ....
دزدی به شیوه ی مدرن !!
[عناوین آرشیوشده]

بالا

بالا